کیقباد

ساخت وبلاگ
  امروز سه شنبه دوم خرداد است . دوم خرداد نود و شش . یاد دوم خرداد سال هفتاد و شش هم بخیر . بیست سال پیش . که چه زود گذشت . بیست سااال . انگار همین دیروز .امروز اما چیزی در مورد خاتمی و اصلاح طلبان و دوم خرداد و امیدهایی که داشتیم نمی خواهم بنویسم . نمی خواهم بنویسم که بیست سال پیش که سی ساله بودم همچون جوانی بیست ساله چه  شور و اشتیاقی که نداشتم . نمی خواهم بنویسم چه امیدها و چه آرزوها که بر باد می رود و چه سالها که از زندگانی دود می شود و به هوا می رود و چگونه بیست سال از عمر ادمی انگار که به هوا می رود . نه . از هیچکدام از اینها نمی خواهم بنویسم . امروز می خواهم در مورد پسر بزرگه بنویسم . پسری که خرداد هفتاد و شش فقط یکسال داشت و امروز جوانی است بیست و یکساله . پسری که همان روزی که بدنیا آمد انگار می دانستم که روزی باید برود . پسری که یکسال قبل از دوم خرداد هفتاد و شش که هنوز حتی نطفه اش منعقد نشده بود به مادرش گفتم بسیار خوب . قبول . بچه خواهیم داشت . اما به یک شرط . به شرط آنکه یادت نرود امروز را . امروز را که می گویم چشم امیدی به این اوضاع و احوال نیست . اوضاع و احوالی که حکم نمیکند بچه ای را بدنیا بیاوریم و سرنوشتش را بدست تقدیر بسپاریم . پس به این شرط که به احتمال قریب به یقین این بچه روزی باید از این دیار برود . برویم . هر وقت که شد . آنروز نگویی که نگفتیم ! که البته پیشتر کیقباد...
ما را در سایت کیقباد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kyghobada بازدید : 179 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 17:26

  چیزهایی هست که تعریف دارد . توصیف دارد . می شود در موردش گفت . نوشت . می شود حتی آنرا رسم  کرد . تشریح کرد . می شود آن را توضیح داد . تفسیر کرد . چیزهایی راحت و آسان و چیزهایی نیز سخت و دشوار . بهرحال اما می شود آنها را گفت . نوشت . می شود کشید . چیزهای سختی که هم می شود کشید  هم می شود  کشید . مثل جیغ . که هم صدا دارد و هم تصویر . مثل آن تابلوی نقاشی معروف . بعضی حتی اسم هم دارد . مثل جیغ بنفش . و یا چیزی هایی مثل ترس . که آنهم تابلوی معروفی دارد . یا همین هیچ خودمان . که پرویز تناولی مجسمه های مختلفی از آن ساخته است . و چیزهای دیگری  که  لابد من ندیده ام و از آنها خبر ندارم . و چیزهایی هم هست که راحت تر است . توصیف و توضیح شان آسان تر است . چیزهایی که می شود راجع به آنها ساعتها صحبت کرد یا صدها صفحه مطلب نوشت . چیزهایی که حتی جمی شود راجع به آنها فیلم و سریال ساخت . چیزهایی مثل کشتن . بردن . خوردن . چیزهایی مثل دوست داشتن . عشق . ایثار ... حتی چیزهایی که ممکن است به زبان نیایند . و یا اینکه نشود آنها را با ترسیم شکل تشریح کرد . اما همین چیزها را می شود با زبان موسیقی بیان کرد . چیزهایی مثل بعضی احساسات و حالات و درونیات .  اما یک چیز هست که به هیچ وجه من الوجوه نمی شود آن را گفت یا نوشت . یا که فیلمش را ساخت . نمی شود حتی شکلش را کشید . چیزی که هست و نیست . چیزی که نمی شو کیقباد...
ما را در سایت کیقباد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kyghobada بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 17:26

  دهه ها نگذشته است اما سالها چرا . و جمع سالها می شود چندین سال و ده سال می شود یک دهه و یک دهه یعنی ده سال . دهسالی که گفتنش آسان است اما گذشتنش چه عرض کنم !  ده سالی که ابتدا قرار بود فقط یکسال باشد . بعد گفتند دو سال . بعدها معلوم شد پروسه مهاجرت طولانی تر از این حرفهاست و در خوش بینانه ترین حالت دستکم چهار پنج سالی طول می کشد .  پس نشستیم به انتظار و شمردن روزها و ماهها و سالها . برای رفتن . چهار سال گذشته بود که خبر آمد برخی قوانین مهاجرتی کانادا تغییر کرده است و بعضی پرونده ها بسته شده است . از جمله پرونده ما . مایی که اما دست بردار نبودیم و مجددا پرونده جدید و اینبار برای کبک . و چنین شد که دوباره روز از نو و روزی از نو . دوباره کلی سند و مدرک و کوهی از فتوکپی برابر با اصل و انبوهی ترجمه رسمی . و باز هم انتظار و شمارش روزان و شبان و ماهان و سالان ! یکی دو سال دیگر هم گذشت و خبری نبود مگر اخبار جنگ سوریه و تعطیلی سفارت کانادا و ارسال پرونده ها از دمشق به آنکارا . دوباره آپدیت مدرک و ترجمه و ارسال و ارسال . سال سوم سرانجام زمان مصاحبه رسید . تورنتو . مونترال . رفتیم و قبول شدیم و برگشتیم و شروع کردیم به تهیه همان شندرغاز هزینه مهاجرت . البته با فروش یک خانه با دو طبقه در شیراز و یک ماشین با هشت سیلندر در تهران . و خرید  دلاری که سه برابر شده بود و تقدیم آن بصورت دو دستی کیقباد...
ما را در سایت کیقباد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kyghobada بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 17:26